Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «بیتوته»
2024-05-08@18:15:30 GMT

شیطان شیشه ای! /قاتلی که سرگذشت عجیبی دارد

تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۴۳۵۷۳

شیطان شیشه ای! /قاتلی که سرگذشت عجیبی دارد



او زن باردار 16 ساله اش را یک سال بعد از طلاق همسر اولش به قتل رساند.

او با همان آرزوها و رویاهای شیرین دوران نوجوانی اش به خواستگاری من پاسخ مثبت داد تا شاید روزگار خوبی را تجربه کند اما هیچ کس نمی دانست که من با «شیطان شیشه ای» خو گرفته ام و جز او به چیزی نمی اندیشم. آن شیطان در همه وجودم لانه کرده بود تا این که روزی .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات مرد خطرناکی است که زن 16 ساله باردارش را به خاطر تقاضای خرید اسباب بازی (سیسمونی) در مقابل چشمان حیرت زده دختری خردسال به قتل رساند. او که بعد از ارتکاب این جنایت هولناک، ادعا می کرد مواد مخدر صنعتی «شیشه» همان شیطان واقعی است پس از آن که جزئیات قتل همسر 16 ساله باردارش را در حضور قاضی دکتر صادق صفری تشریح کرد، در گفت وگویی یک ساعته به سوالات خبرنگار خراسان نیز پاسخ داد. این قاتل خطرناک که خود را «شیطان شیشه ای» می نامید مدعی شد سرگذشت عجیبی دارد که دیگران باید از آن درس عبرت بگیرند.

نامت چیست؟ محمدرضا

چند سال داری؟ 33 ساله هستم.

در مشهد زندگی می کنی؟ بله، البته پدرم اهل یکی از شهرهای دیگر شرق استان خراسان رضوی است اما من در مشهد به دنیا آمدم و در جاده سیمان (بولوار رسالت) زندگی می کردم.

پدرت چه شغلی دارد؟ او راننده خودروهای سنگین است و با کامیون مصالح ساختمانی جابه جا می کند.

درس هم خوانده ای؟ بله، تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کردم ولی دیگر ادامه ندادم.

چرا؟ محیطی که در آن زندگی می کردم به گونه ای بود که دوستانم تا پایان ابتدایی یا راهنمایی درس می خواندند و بعد وارد بازار کار می شدند. من هم با تبعیت از دوستانم، درس و مدرسه را رها کردم که زودتر به درآمد مالی برسم!

یعنی بیشتر رفتارهایت تحت تاثیر دوستانت بود؟ همین طور است، در محیط هایی که به آن پایین شهر می گویند نوجوانان بیشتر تحت تاثیر هم سن و سالان خود قرار دارند به همین دلیل هم در برخی از محلات خلافکاری ، اعتیاد و سرقت شیوع دارد.

اولین خلافی را که با تأسی از دوستانت انجام دادی چه بود؟ همه خلافکاری هایم را با دوستانم انجام می دادم اما اولین بار سیگار را همین دوستانم لای انگشتانم گذاشتند و من در کودکی سیگاری شدم.

کجا سیگار می کشیدید؟ در سرویس بهداشتی مدرسه! به محض این که زنگ تفریح به صدا درمی آمد با اشاره همکلاسی هایم که در سال اول راهنمایی بودیم به طرف سرویس بهداشتی می رفتیم و در آن جا سیگار می کشیدیم که بعد هم به خلاف های دیگر رسید.

معلم ها متوجه این موضوع نمی شدند؟ نه، سرویس بهداشتی آن جا جدا بود. ما هم معمولا در انتهای کلاس می نشستیم که بوی دهان مان پراکنده نشود البته سعی می کردیم به نحوی این بوها را نیز از بین ببریم!

پدرت اصرار نمی کرد درس بخوانی؟ چرا، او مدام توصیه می کرد ولی همواره درگیر مسائل و مشکلات زندگی خودش بود. باید برای خواهرانم جهیزیه تامین می کرد و مخارج روزانه را می پرداخت به همین دلیل فقط در حال کارکردن بود و توجهی به خانواده نداشت.

چند خواهر و برادر هستید؟ سه برادر و شش خواهر دارم. اما همیشه در زندگی از کمبود محبت رنج برده ام. در دوران نوجوانی که باید درس زندگی فرا می گرفتم متاسفانه سراغ دوستان ناباب رفتم و خودم را به تباهی کشاندم. هرکسی کوچک ترین توجهی به من می کرد، من هم با او دوست می شدم!

بعد از ترک تحصیل چه کردی؟ پدرم چون خودروی سنگین داشت با یکی از تعمیرکاران کامیون آشنا بود و مرا به او معرفی کرد تا حرفه مکانیکی را بیاموزم و در آینده خودم استادکار شوم. حدود دو سال در آن جا کار کردم اما بعد اخراجم کرد.

دلیل اخراجت چه بود؟ همین دوستان ناباب! آن زمان آرام آرام مصرف مواد مخدر سنتی از قبیل تریاک و شیره و همچنین مشروبات الکلی را شروع کرده بودم. در ساعات کاری، دوستانم به سراغم می آمدند تا به تفریح و مشروب خوری برویم! من هم استادکارم را به قول معروف فریب می دادم و با آن ها دنبال خلافکاری می رفتم. آن زمان با درآمدی که داشتم یک دستگاه موتورسیکلت خریدم که همین موتور بلای جانم شد چرا که سریع تر به باغ های اطراف جاده سیمان می رسیدیم و در آن جا بساط بنگ کشی و مشروب خوری پهن می کردیم. استادکارم چند بار به پدرم تذکر داد که نگذارد من با این دوستان بیرون بروم ولی من پدرم را هم فریب می دادم تا این که بالاخره از رفتارهای غیرطبیعی من خسته شد و به خاطر آبروی خودش، مرا از تعمیرگاه اخراج کرد.

البته پدرم دوست داشت ما هم مانند خودش فردی زحمت کش بار بیاییم و راه کج نرویم اما گوش من بدهکار این حرف ها نبود چون با دوستان بزرگ تر از خودم معاشرت می کردم و از این خودنمایی ها مانند مصرف سیگار و «بنگ» لذت می بردم.

بعد از این ماجرا بیکار شدی؟ نه، پدرم مرا به یک کارگاه تزریق پلاستیک معرفی کرد. یک سال هم آن جا کار کردم ولی درآمد زیادی نداشتم چرا که دیگر مخارجم بالا رفته بود و این پول های شاگردی کفاف هزینه های خوش گذرانی و اعتیادم را نمی داد.این گونه بود که این شغل را هم رها کردم و به خدمت سربازی رفتم.

از چه زمانی به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آوردی؟ زمانی که در تهران خدمت سربازی را می گذراندم،مرخصی ساعتی می گرفتم و به محله های خلاف می رفتم چون با یکی از دوستانم که در تهران کار می کرد ارتباط برقرار کردم و با او که شیشه ای بود به محله های خلاف قدم می گذاشتم. وقتی هم دوباره به مشهد بازگشتم دیگر نتوانستم آن را ترک کنم و بدین ترتیب یک «شیطان شیشه ای» شدم!

چه زمانی ازدواج کردی؟ هفت ماه بعد از آن که از تهران به مشهد آمدم پدرم فهمیده بود که من معتاد شده ام و مرا ترغیب کرد ترک کنم تا برایم خانه و زندگی تشکیل بدهد. من هم مدتی داروهای ترک اعتیاد مصرف می کردم که پدرم خانه ای برایم ساخت و سپس دو دختر به من نشان داد که دختران دوستانش بودند. من هم یکی از آن ها را پسندیدم که در محدوده ما سکونت داشتند و این گونه ازدواج کردم.

دوباره به مصرف مواد ادامه دادی؟ بله، بعد از ازدواج دوباره به سراغ همان دوستان قدیمی رفتم و روز از نو!

همسرت متوجه اعتیادت شد؟ بله، یک ماه بعد فهمید اما پدرم مرا به مرکز ترک اعتیاد (کمپ) برد و هزینه های زندگی ام را پرداخت تا دنبال مواد نروم. او حتی یک دستگاه پراید برایم خرید تا با آن مسافرکشی کنم ...

ولی تو همچنان مسیر خودت را می رفتی؟ غرق در مواد بودم. فقط دو یا سه روز بعد از ترک، دوباره به مصرف ادامه می دادم.

زندان هم رفته ای؟ بله، هشت سال از عمرم را پشت میله های زندان گذراندم. همسرم می گفت: من حاضرم با نان خشک زندگی کنم. هیچ توقعی هم نداشت اما من در عالم خودم بودم و حتی تولد دخترم «سوگند» را درک نمی کردم.

بالاخره همسر طلاق گرفت؟ دیگر چاره ای نداشت، خسته شده بود. من با آن که مسافرکشی می کردم اما فقط مخارج اعتیادم تامین می شد. دخترم نیز در تنگناهای اعتیاد من دست و پا می زد. همسرم هیچ گاه رنگ شادی را ندید. تا این که بالاخره بعد از شش سال زندگی مشترک حدود دوسال قبل طلاقش را گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت اما دخترم سوگند نزد من ماند.

با همسر دومت (مقتول) چگونه آشنا شدی؟ یکی از دوستانم با دختری اهل شمال کشور ازدواج کرده بود. از من خواست با پرایدم او و خانواده اش را به شمال ببرم تا مراسم عقدکنان را برگزار کنند و بعد دوباره آن ها را به مشهد بازگردانم و کرایه ام را بگیرم. من هم با او رفتم. حدود یک هفته در شمال بودیم که خانواده عروس فهمیدند من همسرم را طلاق داده ام. آن ها گفتند همین جا تو را داماد می کنیم. بعد هم «ف» دختر 15 ساله ای را به من معرفی کردند که طی چند روز مراسم عقدکنان ما هم برگزار شد و با هم به مشهد برگشتیم.

آن دختر می دانست تو به مواد مخدر صنعتی اعتیاد داری؟ ابتدا نمی دانست ولی در طول یک هفته ای که در شمال بودیم متوجه شد.

اعتراض نکرد؟ نه! چون پدر خودش و اطرافیانش درگیر این مواد شیطانی بودند. در واقع او می خواست از چنگ آن ها فرار کند که در دام من افتاد.

باز هم به همان خانه ای برگشتی که پدرت ساخته بود؟ نه، این بار پدرم آن خانه را اجاره داد و در یک مکان دیگر منزلی برایم اجاره کرد تا از آن محیط دور شوم ولی فایده ای نداشت ...

چرا؟ چون من همچنان به مصرف شیشه و کریستال ادامه دادم و هر روز اوضاع زندگی ام بدتر می شد. به طوری که نمی توانستم مخارج روزانه زندگی ام را تامین کنم.

همسر 15 ساله ات راضی بود؟ چه کسی به این شرایط رضایت دارد. ولی کاری از دست او برنمی آمد. همسرم باردار بود و تنها به تولد فرزندش می اندیشید. او رویاهای شیرینی داشت، مدام عکس های مادرانی را که فرزندشان را در آغوش گرفته بودند با هیجان نگاه می کرد و آرزو داشت روزی فرزندش را با لباس های شیک تصور کند و او را به آغوش بکشد.

ماجرای قتل چگونه رخ داد؟ گفتم که مواد مخدر صنعتی خود شیطان است. این شیطان در همه وجودم رخنه کرده بود و من از خودم اراده ای نداشتم. حتی هنگامی که پرایدم دچار نقص فنی شد، هزینه های تعمیر آن را نمی توانستم تامین کنم به همین دلیل در خانه فقط یک «شیطان شیشه ای» بودم تا این که روز حادثه همسرم از من تقاضای پول کرد.

او حالا دیگر 16 سال داشت و جنین هشت ماهه اش را آماده تولد می دید، به من گفت: مبلغی پول بده تا با آن اسباب بازی یا لباس نوزادی (سیسمونی) بخرم که اگر فرزندم متولد شد لباس و اسباب بازی داشته باشد! ولی من از این کلام او سخت برآشفتم چرا که انتظار نداشتم در این شرایط از من تقاضای پول کند. دخترم «سوگند» هم در گوشه اتاق ساکت نشسته بود که در همان حالت عصبانیت، همسرم را کتک زدم و به طرف در حمام هل دادم به گونه ای که چارچوب در حمام کنده شد و او روی زمین افتاد. حالش وخیم بود که به ناچار پیکر نیمه جانش را با کمک دختر 6 ساله ام به بیمارستان شهید هاشمی نژاد رساندم ولی او به کما رفت و چند روز بعد هم جان سپرد.

پشیمانی؟ خیلی! ولی دیگر ...

به دیگر افرادی که قصد مصرف مواد را دارند چه می گویی؟ بدانید مواد مخدر خود شیطان واقعی است! زندگی ها را به تباهی می کشاند، آخر آن یا زندان و تیمارستان است یا مرگ تلخ!

اگر در مدرسه به دخترت بگویند پدرت قاتل است؛ تو چه احساسی داری؟ دیگر نه تنها زندگی خودم بلکه زندگی دخترم را نیز نابود کردم. به یقین او چنان خجالتی می کشد که از گرسنگی وحشتناک هم بدتر است! کاش زودتر به خودم می آمدم و به نصیحت های دلسوزانه پدرم توجه می کردم، کاش دست استاد کارم را می بوسیدم و از تعمیرگاه خودرو بیرون نمی آمدم. کاش!...

سابقه خبر

گزارش خراسان حاکی است: دوازدهم تیر گذشته، مرد 33 ساله ای همسر باردارش را به مرکز درمانی رساند و مدعی شدحال او در منزل وخیم شده است ولی پزشکان در حالی تشخیص دادند زن 16 ساله مورد ضرب و جرح قرار گرفته که جنین هشت ماهه وی نیز سقط شد. از سوی دیگر تلاش پزشکان برای نجات وی به نتیجه نرسید و زن نوجوان جان خود را از دست داد. طولی نکشید که تحقیقات قضایی توسط قاضی دکتر صادق صفری در این باره آغاز شد و گروه ویژه ای از کارآگاهان اداره جنایی به سرپرستی سروان منفرد (افسر پرونده) در حالی همسر مقتوله را بازداشت کردند که وی با ادعای بیماری روحی وروانی عازم بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد شده بود. این مرد جوان در بازجویی ها به قتل همسرش اعتراف کرد.

منبع: بیتوته

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.beytoote.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بیتوته» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۴۳۵۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

وعده صادق و جنگ احزاب چه شباهت عجیبی؟!

به وضوح می‌توان دید که عملیات «‌وعده صادق‌» رنگ و بوی جنگ احزاب را دارد و گویی از ضربه علی علیه‌السلام در آن روز، سمت و سو گرفته است. - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، حسین شریعتمداری در یادداشتی نوشت:‌ 1- جنگ خندق در جریان است. همه دشمنان اسلام از هر حزب و گروه و عقیده با یکدیگر متحد شده و به مقابله با اسلام آمده‌اند. اسلام را دشمن مشترک خود می‌دانند و به این نتیجه رسیده‌اند که اختلافات را برای مدتی کنار بگذارند و همگان به مقابله با این دشمن مشترک برخیزند و پس از آن، هرکدام به راهی بروند که پیش از آن می‌رفتند. از این روی جنگ خندق را «جنگ احزاب» نامیده‌اند. قبائل و احزاب با همراهی یهود، سپاهی نزدیک به ده هزار مرد جنگی و مجهز به آخرین تجهیزات تدارک دیده و به محاصره مدینه آمده‌اند. در این سوی اما، سپاه اسلام که تعدادشان به سه‌هزار نفر هم نمی‌رسد و از تجهیزات اندکی برخوردارند، در پس خندق که به ابتکار سلمان فارسی حفر شده است، به مقابله ایستاده‌اند. از سپاه کفر 5 پهلوان نامدار و جنگجوی بی‌نظیر که عمروبن عبدود سرآمد آنان است به میدان آمده‌اند. عمرو، هماورد می‌طلبد و کسی جرأت مقابله با او را ندارد. از سپاه اسلام، علی علیه‌السلام به میدان می‌رود. رسول خدا(ص) در توصیف این پیکار می‌فرمایند: «بَرَزَ الاْیمَانَ کُلُّهُ اِلى الشِرْکِ کُلِّهِ...تمام ایمان در برابر تمام شرک قرار گرفته است‌». امیرالمؤمنین در میان حیرت و ناباوری همگان، با ضربه شمشیر، عمروبن عبدود را از پای در می‌آورد. چهار پهلوان دیگر فرار را بر‌قرار ترجیح داده و می‌گریزند. سپاه شرک انسجام و استحکام خود را از دست می‌دهد. سپاهیان اسلام غریو شادی سر می‌دهند. و پیامبر اعظم‌(ص) می‌فرمایند: «ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین... [‌ارزش‌] ضربت علی در روز خندق از عبادت تمام جنّ و انس برتر است‌». 

2- از سپاه اسلام علی‌(ع) در میانه میدان است و از آن سوی، عمروبن عبدود. چرا پیامبر خدا از این صحنه با عنوان درگیری «‌همه اسلام‌» با «‌همه کفر» یاد می‌فرمایند؟! و ضربت علی را از عبادت همه جهانیان برتر معرفی می‌کنند؟! این علت را اگرچه بسیاری از مورخان و شاهدان آن روز بر زبان و قلم آورده‌اند ولی شنیدن آن از زبان رسول خدا(ص) شیرین‌تر و دلنشین‌تر است. حضرت ایشان خطاب به علی می‌فرمایند: «‌اى على! مژده باد تو را که اگر عمل تو را به تنهایى در این روز با عمل تمامى امت محمد بسنجند عمل تو بر آن‌ها برتری دارد؛ زیرا خانه‌‏اى از خانه‏‌هاى مشرکان نیست مگر آن که با کشته شدن عمرو‌بن عبدود خوارى و زبونى در آن وارد شده است و خانه‏‌اى از مسلمانان نیست جز آن که با قتل او عزت و شوکت یافته است‌» و این کلام نیز از حضرت پیامبر‌(ص) در همین خصوص است: «ذهب ریحهم و لا یغزوننا بعد الیوم و نحن نغزوهم ان‌شاء‌الله‌... از امروز به بعد شوکت و عظمت اینان [کفار و مشرکان‌]فرو ریخت و از این پس دیگر به جنگ ما نخواهند آمد و ماییم که در آینده -اگر خدا بخواهد- به جنگ آنان خواهیم رفت‌».

3- حالا به عملیات اخیر سپاه اسلام «‌وعده صادق‌» که نیمه‌شب 25 فروردین‌ماه 1403 (13‌آوریل 2024) علیه رژیم صهیونیستی صورت پذیرفت باز می‌گردیم. 
الف: در یک‌سوی این آوردگاه، سپاه اسلام قرار دارد و در سوی دیگر همه دشمنان ریز و درشت جمهوری اسلامی به صف ایستاده‌اند. رژیم صهیونیستی، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و 23 کشور دیگر که از شمال و جنوب و مشرق و مغرب برای مقابله با عملیات از پیش اعلام شده ایران به حالت آماده‌باش درآمده و تمامی توان خود را به صحنه آورده‌اند (نظیر آنچه در جنگ احزاب اتفاق افتاده بود).

ب: توان و تجهیزاتی که مجموعه دشمنان در اختیار دارند بارها بیشتر و گسترده‌تر از این سوی آوردگاه است‌. هیمنه و قدرت دشمن به اندازه‌ای مخوف، گسترده، فراگیر و چشم‌پُرکن است که هیچ قدرت دیگری جرأت مقابله با آنها را ندارد. رژیم صهیونیستی خود را چهارمین ارتش قدرتمند دنیا و شکست‌ناپذیر می‌داند! آمریکا ابرقدرت بلا‌منازع جهان تلقی می‌شود. انگلیس و سایر کشورهای اروپایی با برخورداری از پیشرفته‌ترین تسلیحات در پیمان «‌ناتو‌» گرد آمده‌اند، بسیاری از کشورهای عربی و غیر‌عرب منطقه، تمام قد به خدمت رژیم صهیونیستی درآمده و در عرصه حضور دارند و‌... (مقایسه کنید با هیمنه و تجهیزات و لشکر پُر‌شمار مشرکان در جنگ احزاب‌). 

ج: عملیات «‌وعده صادق‌» در اوج اقتدار صورت می‌پذیرد و موشک‌ها و پهپادهای سپاه در میان ناباوری و حیرت دشمنانی که با همه توان به صف ایستاده بودند از سامانه‌های دفاعی چند لایه رژیم صهیونیستی و پدافند 23 کشوری که پیشاپیش آماده شده بودند عبور می‌کند و دو هدف از قبل تعیین‌شده را با دقتی مثال‌زدنی منهدم می‌کند. دشمنان ریز و درشت تقریباً بدون استثناء و با حیرتی آمیخته به یاس و نا‌امیدی، پوشالی بودن ادعای شکست‌ناپذیری خود را به چشم می‌بینند و آشکارا اعتراف می‌کنند که قدرت بازدارندگی خود در مقابل توان نظامی توأم با هوشمندی ایران اسلامی را از دست داده‌اند‌... (شبیه شکست هیمنه و شوکت سپاه شرک در جنگ احزاب که با کشته شدن عمرو‌بن عبدود، فرو پاشید‌) و در همان حال غریو شادی ملت‌های مسلمان و همه مظلومان و حق‌طلبان جهان به آسمان بلند می‌شود و‌... (یادآور غریو شادی مسلمانان بعد از ضربت کارساز امیرالمؤمنین علیه‌السلام که از عبادت ثقلین برتر بود).

د: این روزها علاوه‌بر اعتراضات انبوه و سراسری مردم دنیا علیه جنایات وحشیانه صهیونیست‌ها در غزه، چند هفته‌ای است که اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا، اروپا‌، اقیانوسیه، آسیا و آفریقا، نیز در اعتراض به نسل‌کشی و جنایات رژیم صهیونیستی و کشورهای حامی آن به صحنه آمده‌اند و خواسته‌ها و شعارها از محکومیت اسرائیل عبور کرده و به محو این رژیم وحشی تغییر مسیر داده و اخبار مربوط به خیزش اساتید و دانشجویان علیه رژیم صهیونیستی به خبر اول رسانه‌های دنیا تبدیل شده است. ضرب و شتم دانشجویان و اساتید و بازداشت و اخراج آنها نه فقط دامنه این اعتراضات را کاهش نداده بلکه بر گستره آن نیز افزوده است. همین چند ساعت قبل خبر رسید که  در محوطه مقابل کاخ سفید تصویر رهبر انقلاب و پرچم فلسطین نصب شده و دانشجویان دانشگاه میشیگان در جشن فارغ‌التحصیلی خود با پرچم‌های فلسطین حضور یافته‌اند و‌...

4- اگرچه گفته‌اند؛ 
همتای علی نخواهد آمد هرگز
صد بار اگر کعبه ترک بردارد
و این سخن حکیمانه‌ای نیز هست، اما، به وضوح می‌توان دید که عملیات «‌وعده صادق‌» رنگ و بوی جنگ احزاب را دارد و گویی از ضربه علی علیه‌السلام در آن روز، سمت و سو گرفته است. چرا که ضربه عملیات وعده صادق فقط 
بر سر رژیم صهیونیستی فرود نیامده است. رژیم صهیونیستی در این عملیات جای عمروبن عبدود نشسته بود! عملیات وعده صادق ضربه‌ای سرنوشت‌ساز بر آمریکا، اروپا، ناتو و تمام کشورهای عرب و غیر‌عرب حامی اسرائیل است‌... دقیقاً الگو گرفته از جنگ خندق و تار و مار شدن احزاب. 

5- و بالاخره، این نکته نیز از قول «محمد حسنین هیکل» نویسنده و روزنامه‌نگار بلند‌آوازه مصر خواندنی است. او درباره اولین دیدارش با امام خمینی(ره) که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در تهران صورت گرفته بود می‌نویسد؛ «‌یکی از صحابه رسول خدا‌(ص) را دیدم که گویی از تونل 1400 ساله زمان عبور کرده و به عصر حاضر آمده است، تا سپاهیان علی را که بعد از شهادت او پراکنده شده بودند، گرد هم آورد و اسلام فراموش‌شده را بار دیگر بر کرسی حکومت عدل علی بنشاند‌. من در چهره او این توانمندی را به وضوح می‌بینم‌».

منبع:‌کیهان

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • کاریکاتور/ لباس نامرئی شیطان بزرگ | رسوایی دموکراسی و آزادی بیان آمریکایی
  • تکبّر، تعرّض به حریم الهی و منجر به سقوط است
  • دستگیری قاتلی که ۳ عضو خانواده‌اش را در مریوان کُشت!
  • سرگذشت عجیب «سنگ سرنوشت»؛ از پلّکان تا نماد سلطنت (+عکس)
  • خودروهایی که شیشه دودی دارند، جریمه می‌شوند
  • اسلوت: اگر با کلوپ تماس نگیرم، واقعا اقدام عجیبی خواهد بود
  • کشف ۲۲ کیلوگرم شیشه در میناب
  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...
  • وعده صادق و جنگ احزاب چه شباهت عجیبی؟!
  • (ویدئو) بغض محسن هاشمی درباره خواب عجیبی که آیت‌الله هاشمی ۶ ماه قبل از فوت دید